آشنایی جامع با تحلیل بنیادی یا فاندامنتال

بخش اول – مقدمه‌ای بر تحلیل بنیادی یا فاندامنتال

در این مقاله، قصد داریم همه آنچه که باید درباره تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) بدانید را پوشش دهیم – این روش یکی از دو روش اصلی تحقیق و بررسی فرصت‌های بازار است که در کنار تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) استفاده می‌شود.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی بازارهاست که از منابع مختلف داده برای یافتن ارزش واقعی (Fair Value) یک دارایی استفاده می‌کند. برخلاف تحلیل تکنیکال که فقط به تغییرات قیمت نگاه می‌کند، تحلیل بنیادی تصویری جامع از نقاط قوت و ضعف یک سهم یا دارایی را ارائه می‌دهد.

اگرچه معمولاً تحلیل بنیادی را با انتخاب سهام می‌شناسند، اما معامله‌گران در بازارهای مختلف از آن استفاده می‌کنند. برای مثال، در بازار ارز فارکس (Forex)، یک معامله‌گر بنیادی همه عواملی را که می‌تواند بر قیمت یک جفت ارز تأثیر بگذارد بررسی می‌کند – از داده‌های اقتصادی گرفته تا عوامل سیاسی و حتی تأثیر بلایای طبیعی.

مهمترین عوامل در تحلیل بنیادی:

۱. اعلامیه‌های بانک مرکزی (Central Bank Announcements)
بانک‌های مرکزی می‌توانند باعث نوسانات قابل توجهی در اکثر دارایی‌ها شوند. مهمترین اقدام آنها تغییر نرخ بهره است که می‌تواند تأثیر زیادی بر ارزها، سهام و شاخص‌ها داشته باشد.

۲. داده‌های اقتصادی (Economic Data)
تقریباً همه دارایی‌ها تحت تأثیر اقتصاد کلان قرار دارند. شاخص اصلی رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی (GDP) است که مجموع کالاها و خدمات تولید شده در یک اقتصاد را محاسبه می‌کند.

۳. تورم (Inflation)
تورم زمانی رخ می‌دهد که قدرت خرید یک ارز کاهش می‌یابد و معمولاً بانک‌های مرکزی وظیفه کنترل آن را دارند.

۴. سیاست (Politics)
تغییرات سیاسی در یک کشور می‌تواند بر بازارهای مالی تأثیر بگذارد. همچنین روابط بین‌المللی و تنش‌های ژئوپلیتیک می‌تواند بر قیمت کالاها و عملکرد شرکت‌ها تأثیر بگذارد.

۵. بلایای طبیعی و عوامل فصلی
این عوامل می‌توانند باعث نوسان در دارایی‌های مختلف شوند و بر زنجیره‌های تأمین و عملکرد شرکت‌ها تأثیر بگذارند.

نکات مهم و محدودیت‌ها:

  • هیچ تضمینی وجود ندارد که قیمت یک دارایی به سمت ارزش واقعی آن حرکت کند، حتی اگر تحقیقات کاملی انجام داده باشید. حوادث غیرقابل پیش‌بینی مانند بلایای طبیعی یا رسوایی‌ها می‌توانند هم قیمت دارایی و هم تخمین شما از ارزش واقعی را تحت تأثیر قرار دهند.
  • ممکن است بازار برای مدتی طولانی‌تر از آنچه شما می‌توانید موقعیت معاملاتی خود را حفظ کنید، در قیمت‌گذاری غیرمنطقی باقی بماند.
  • حجم زیاد اطلاعات در بازارهای جهانی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. چطور می‌توانید تشخیص دهید کدام اطلاعات ارزشمند است و کدام نیست؟
  • یک روش برای غلبه بر این مشکل، استفاده از رویکرد از بالا به پایین (Top-down Approach) است. در این روش، ابتدا وضعیت کلی اقتصاد را بررسی می‌کنید، سپس تصمیم می‌گیرید کدام بازارها بیش از حد یا کمتر از حد ارزش‌گذاری شده‌اند. در نهایت، عوامل خاص مربوط به تعداد محدودی از دارایی‌ها را بررسی می‌کنید تا بتوانید موقعیت معاملاتی خود را اتخاذ کنید.

 پرسش و پاسخ‌های رایج درباره تحلیل بنیادی

۱. تفاوت اصلی تحلیل بنیادی و تکنیکال چیست؟
تحلیل بنیادی به بررسی جامع عوامل مختلف مثل داده‌های اقتصادی، سیاسی و مالی می‌پردازد تا ارزش واقعی (Fair Value) یک دارایی را تعیین کند. در مقابل، تحلیل تکنیکال فقط روی نمودار قیمت و الگوهای آن تمرکز می‌کند.

۲. منظور از ارزش واقعی (Fair Value) در تحلیل بنیادی چیست؟
ارزش واقعی، قیمتی است که یک دارایی باید براساس تحلیل‌های بنیادی داشته باشد. فرض اصلی این است که اگر قیمت فعلی از این ارزش بالاتر یا پایین‌تر باشد، در نهایت به سمت آن حرکت خواهد کرد.

۳. چرا بانک‌های مرکزی در تحلیل بنیادی اهمیت دارند؟
بانک‌های مرکزی با تصمیمات خود، خصوصاً تغییر نرخ بهره، می‌توانند تأثیر گسترده‌ای بر بازارهای مختلف از جمله ارز، سهام و شاخص‌ها داشته باشند. همچنین سیاست‌های پولی و خرید دارایی‌ها توسط آنها می‌تواند باعث نوسانات قابل توجهی شود.

۴. آیا تحلیل بنیادی فقط برای بازار سهام است؟
خیر، اگرچه معمولاً با بازار سهام شناخته می‌شود، اما در سایر بازارها مثل ارز (Forex)، کالاها (Commodities) و اوراق قرضه (Bonds) نیز کاربرد دارد. در هر بازار، عوامل بنیادی خاص آن بازار بررسی می‌شود.

۵. مهمترین ریسک‌های تحلیل بنیادی چیست؟
دو ریسک اصلی وجود دارد:
– عدم اطمینان از حرکت قیمت به سمت ارزش واقعی، حتی با وجود تحلیل دقیق
– حجم زیاد اطلاعات که می‌تواند تصمیم‌گیری را دشوار کند

۶. رویکرد از بالا به پایین (Top-down Approach) چیست و چرا مهم است؟
در این روش، ابتدا اقتصاد کلان بررسی می‌شود، سپس به تدریج به سمت بازارها و دارایی‌های خاص حرکت می‌کنیم. این رویکرد کمک می‌کند تا از غرق شدن در جزئیات جلوگیری شود و تصویر بزرگتری از شرایط بازار داشته باشیم.

۷. چرا تورم در تحلیل بنیادی مهم است؟
تورم بر قدرت خرید ارز تأثیر می‌گذارد و می‌تواند باعث تغییر در سیاست‌های بانک مرکزی شود. این تغییرات می‌تواند بر قیمت انواع دارایی‌ها از جمله اوراق قرضه، کالاها، سهام و شاخص‌ها تأثیر بگذارد.

۸. آیا عوامل طبیعی و فصلی واقعاً بر بازارها تأثیر می‌گذارند؟
بله، بلایای طبیعی می‌توانند زنجیره تأمین را مختل کنند و بر عملکرد شرکت‌ها تأثیر بگذارند. عوامل فصلی نیز می‌توانند بر قیمت برخی کالاها و محصولات تأثیر بگذارند.

۹. چطور می‌توان از حجم زیاد اطلاعات در تحلیل بنیادی جلوگیری کرد؟
توصیه می‌شود:
– از رویکرد از بالا به پایین استفاده کنید
– روی عوامل کلیدی و مهم تمرکز کنید
– اولویت‌بندی اطلاعات داشته باشید
– از منابع معتبر استفاده کنید

۱۰. چرا عوامل سیاسی در تحلیل بنیادی مهم هستند؟
تغییرات سیاسی می‌توانند بر قوانین، مقررات و سیاست‌های اقتصادی تأثیر بگذارند. همچنین تنش‌های ژئوپلیتیک می‌توانند بر قیمت کالاها، نرخ ارز و عملکرد شرکت‌ها تأثیر داشته باشند.

اجزای تحلیل بنیادی بانک مرکزی داده‌های اقتصادی تورم سیاست بلایای طبیعی عوامل فصلی
رویکرد از بالا به پایین دارایی‌های منفرد بخش‌های صنعتی بازارهای منطقه‌ای اقتصاد جهانی
چرخه تحلیل بنیادی قیمت بانک مرکزی سیاست اقتصاد بازار
جریان کار تحلیل بنیادی شروع جمع‌آوری داده تحلیل داده‌ها ارزش‌گذاری بررسی مجدد تصمیم‌گیری
تأثیر عوامل مختلف بر قیمت قیمت عوامل اقتصادی عوامل سیاسی شرایط بازار عوامل تکنیکال عوامل فصلی عوامل جهانی ضخامت خط: شدت تأثیر شفافیت خط: فراوانی تأثیر

بخش دوم – شاخص‌های اقتصادی و اعلامیه‌ها در تحلیل بنیادی

شاخص‌های اقتصادی و اعلامیه‌ها بخش ضروری تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) هستند. حتی اگر قصد ندارید با استفاده از تحلیل بنیادی معامله کنید، آگاهی از عملکرد کلی اقتصاد ایده خوبی است.

در اینجا یک راهنمای سریع برای شش شاخص و اعلامیه کلیدی که باید به آنها توجه کنید، آورده شده است:

۱. گزارش اشتغال غیرکشاورزی (Non-farm payroll – NFP)
این گزارش، تعداد خالص مشاغل ایجاد شده در ایالات متحده در ماه گذشته را تخمین می‌زند – به استثنای مشاغل در مزارع، خانه‌های شخصی و سازمان‌های غیرانتفاعی. معمولاً در اولین جمعه هر ماه، در قالب گزارش “وضعیت اشتغال” منتشر می‌شود که شامل نرخ بیکاری آمریکا، متوسط درآمد ساعتی و نرخ مشارکت نیز می‌باشد.

اگرچه اهمیت آن در سال‌های اخیر کمی کمرنگ شده، اما NFP همچنان یکی از مهمترین شاخص‌های اقتصادی است. کارشناسان بازارهای مالی هر ماه تلاش می‌کنند رقم اصلی NFP و تأثیر احتمالی آن بر بازار را پیش‌بینی کنند.

چرا NFP مهم است؟
فدرال رزرو (Federal Reserve) وظیفه حفظ “حداکثر اشتغال” در ایالات متحده و همچنین ثبات قیمت‌ها را بر عهده دارد. بنابراین آنها هنگام تعیین سیاست نرخ بهره، توجه ویژه‌ای به NFP خواهند داشت. اگر اشتغال قوی به نظر برسد، ممکن است افزایش نرخ بهره را در نظر بگیرند. اگر ضعیف باشد، کاهش نرخ‌ها می‌تواند در دستور کار قرار گیرد.

۲. شاخص قیمت مصرف‌کننده (Consumer Price Index – CPI)
CPI تغییرات قیمت گروهی از کالاها و خدمات مصرفی را اندازه‌گیری می‌کند. شاخص‌های تورمی دیگری نیز وجود دارند، از جمله:

– هزینه‌های مصرف شخصی (Personal Consumption Expenditures – PCE)
– شاخص قیمت تولیدکننده (Producer Price Index – PPI)
– قیمت‌های واردات/صادرات
– شاخص قیمت عمده‌فروشی (Wholesale Price Index – WPI)

۳. جلسات بانک مرکزی
همانطور که دیدیم، اکثر معامله‌گران شاخص‌های اقتصادی را دنبال می‌کنند تا بتوانند اقدام بعدی بانک مرکزی را پیش‌بینی کنند. بنابراین، توجه به آنچه در جلسات آنها اتفاق می‌افتد و تصمیمات گرفته شده، منطقی است.

۴. گزارش‌های اعتماد مصرف‌کننده و کسب‌وکار
سازمان‌های متعددی به طور مداوم از مصرف‌کنندگان و رهبران کسب‌وکار نظرسنجی می‌کنند تا گزارش‌ها (Sentiment Reports) را تهیه کنند. این گزارش‌ها در شکل‌دهی به انتظارات بازار برای آینده نقش مهمی دارند.

۵. شاخص مدیران خرید (Purchasing Managers Index – PMI)
این شاخص‌ها جهت غالب روندهای اقتصادی در یک صنعت خاص را از دیدگاه مدیران خرید آن اندازه‌گیری می‌کنند. اگر PMI:
– بالای ۵۰ باشد: نشان‌دهنده بهبود عملکرد نسبت به ماه قبل است
– زیر ۵۰ باشد: نشان‌دهنده کاهش فعالیت نسبت به ماه قبل است
– برابر ۵۰ باشد: نشان‌دهنده عملکرد مشابه با ماه قبل است

۶. فروش خرده‌فروشی و خودرو
این دو شاخص به ترتیب تقاضا برای کالاهای نهایی و تقاضا در صنعت خودرو را اندازه‌گیری می‌کنند. از آنجایی که اقتصادها بر پایه مصرف مصرف‌کننده می‌چرخند، این شاخص‌ها اندازه‌گیری مستقیمی از هزینه‌کرد را ارائه می‌دهند و به معامله‌گران نشان می‌دهند که آیا مصرف روند صعودی دارد یا نزولی.

همانطور که دیدیم، اقتصادها بر پایه مصرف مصرف‌کنندگان استوار هستند. آمار فروش خرده‌فروشی و خودرو، اندازه‌گیری مستقیمی از میزان هزینه‌کرد را ارائه می‌دهند و به معامله‌گران نشان می‌دهند که آیا مصرف در حال افزایش است یا کاهش.

ارقام فروش خرده‌فروشی (Retail Sales) دید گسترده‌تری از هزینه‌کرد ارائه می‌دهند و معمولاً به صورت ماهانه توسط دولت جمع‌آوری می‌شوند. در حالی که فروش خودرو (Vehicle Sales) محدودتر است، اما می‌تواند کمی سریع‌تر در دسترس قرار گیرد زیرا مستقیماً توسط خود کسب‌وکارها منتشر می‌شود. بسیاری از معامله‌گران بر این باورند که فروش خودرو می‌تواند بینشی در مورد هزینه‌کرد عمومی ارائه دهد، بنابراین از آن به عنوان یک شاخص پیشرو (Leading Indicator) برای ارقام خرده‌فروشی استفاده می‌کنند.

 

سؤالات متداول (FAQ):

۱. تفاوت اصلی بین CPI و PPI چیست؟ شاخص قیمت مصرف‌کننده (CPI) قیمت‌های پرداختی توسط مصرف‌کنندگان نهایی را اندازه‌گیری می‌کند، در حالی که شاخص قیمت تولیدکننده (PPI) هزینه‌های تولید را از دید تولیدکنندگان بررسی می‌کند. معمولاً تغییرات PPI زودتر از CPI خود را نشان می‌دهد.

۲. چرا گزارش NFP مزارع را شامل نمی‌شود؟ مشاغل کشاورزی به دلیل ماهیت فصلی و تغییرات شدید در استخدام‌های کوتاه‌مدت از این گزارش حذف می‌شوند تا تصویر دقیق‌تری از روند اشتغال در اقتصاد ارائه شود.

۳. هر چند وقت یکبار شاخص‌های اقتصادی به‌روزرسانی می‌شوند؟ اکثر شاخص‌های مهم به صورت ماهانه منتشر می‌شوند. مثلاً NFP اولین جمعه هر ماه، CPI معمولاً در میانه ماه، و PMI در ابتدای هر ماه منتشر می‌شود.

۴. کدام شاخص برای پیش‌بینی رکود اقتصادی مناسب‌تر است؟ ترکیبی از شاخص‌ها مانند PMI، گزارش‌های اعتماد مصرف‌کننده و آمار فروش خرده‌فروشی می‌توانند نشانه‌های اولیه رکود را نشان دهند. هیچ شاخص منفردی به تنهایی نمی‌تواند رکود را پیش‌بینی کند.

۵. آیا تمام کشورها از همین شاخص‌ها استفاده می‌کنند؟ اکثر کشورهای توسعه‌یافته شاخص‌های مشابهی دارند، اما نام‌ها و روش‌های محاسبه ممکن است متفاوت باشد. برخی کشورها ممکن است شاخص‌های اختصاصی خود را نیز داشته باشند.

۶. چرا فروش خودرو به عنوان شاخص جداگانه بررسی می‌شود؟ خرید خودرو یکی از بزرگترین هزینه‌های مصرف‌کنندگان است و معمولاً نشان‌دهنده اعتماد به شرایط اقتصادی است. کاهش در فروش خودرو می‌تواند نشانه اولیه مشکلات اقتصادی باشد.

۷. شاخص PMI بالای ۶۰ یا زیر ۴۰ چه معنایی دارد؟ PMI بالای ۶۰ نشان‌دهنده رشد بسیار قوی در بخش مربوطه است، در حالی که PMI زیر ۴۰ نشان‌دهنده انقباض شدید است. هر دو می‌توانند نشانه‌های عدم تعادل در اقتصاد باشند.

۸. چگونه می‌توان از این شاخص‌ها در معاملات استفاده کرد؟ معامله‌گران می‌توانند با مقایسه ارقام واقعی با پیش‌بینی‌ها، و درک تأثیر این تفاوت‌ها بر سیاست‌های پولی و ارزش ارز، تصمیمات معاملاتی خود را اتخاذ کنند.

۹. آیا همه این شاخص‌ها به یک اندازه مهم هستند؟ اهمیت شاخص‌ها می‌تواند بر اساس شرایط اقتصادی تغییر کند. مثلاً در دوران تورمی، CPI اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، در حالی که در دوران رکود، NFP و آمار اشتغال مهم‌تر می‌شوند.

۱۰. داده‌های این شاخص‌ها از کجا جمع‌آوری می‌شوند؟ منابع مختلفی از جمله سازمان‌های دولتی، نظرسنجی‌های کسب‌وکار، گزارش‌های صنعتی و پژوهش‌های مؤسسات خصوصی در جمع‌آوری این داده‌ها نقش دارند. هر شاخص روش‌شناسی خاص خود را دارد.

 
نمودار یورو/دلار پس از انتشار NFP ۱.۱۳۲۰۰ ۱.۱۳۰۰۰ ۱.۱۲۸۰۰ ۱.۱۲۶۰۰ ۱.۱۲۴۰۰ ۱.۱۲۲۰۰ ۱.۱۲۰۰۰ افت شدید NFP زمان
۰ ۵۰ ۱۰۰ PMI بدتر برابر بهتر

بخش سوم – شاخص قیمت مصرف‌کننده (Consumer Price Index – CPI)

شاخص قیمت مصرف‌کننده چیست؟

شاخص قیمت مصرف‌کننده یک معیار اقتصادی است که تغییرات هزینه کالاها و خدمات را دنبال می‌کند و به عنوان شاخصی مهم برای شناسایی تورم یا کاهش تورم به کار می‌رود. این شاخص که به آن تورم اصلی هم می‌گویند، نقش مهمی در تغییر نرخ بهره دارد، زیرا بانک‌های مرکزی بر اساس اهداف تورمی خود، نرخ بهره را تنظیم می‌کنند.

برای محاسبه CPI، میانگین وزنی قیمت سبدی از محصولات را در نظر می‌گیرند. این سبد شامل کالاها و خدماتی مانند مواد غذایی، هزینه‌های حمل و نقل و مراقبت‌های بهداشتی است و تغییرات قیمت آنها در طول زمان سنجیده می‌شود.

وقتی برای خرید این سبد کالا به پول بیشتری نیاز باشد، تورم رخ داده است و وقتی پول کمتری برای خرید همان سبد لازم باشد، با کاهش تورم روبرو هستیم.

شاخص اصلی CPI کمی متفاوت عمل می‌کند. این شاخص هم تغییرات قیمت کالاها و خدمات را می‌سنجد، اما قیمت انرژی و مواد غذایی را در نظر نمی‌گیرد. علت این است که قیمت این موارد معمولاً نوسان زیادی دارد و ممکن است تصویر گمراه‌کننده‌ای از فشارهای تورمی نشان دهد.

زمان انتشار CPI چه موقع است؟

در آمریکا، اداره آمار کار این شاخص را هر ماه منتشر می‌کند و این کار از سال ۱۹۱۳ شروع شده است. در استرالیا این داده‌ها هر سه ماه یک‌بار، و در آلمان به صورت سالانه منتشر می‌شود.

چگونه CPI بر بازار ارز (Forex) تأثیر می‌گذارد؟

وقتی تورم بالا می‌رود، یعنی CPI افزایش می‌یابد، ارزش پول به طور طبیعی کاهش پیدا می‌کند، چون برای خرید یک کالای مشخص به واحدهای بیشتری از آن پول نیاز است.

اما نکته مهم‌تر این است که مانند گزارش اشتغال غیرکشاورزی و تولید ناخالص داخلی، تغییر در CPI می‌تواند باعث تغییر در سیاست‌های پولی بانک مرکزی شود.

اگر CPI بالا برود، احتمال دارد بانک مرکزی برای کنترل تورم، نرخ بهره را افزایش دهد. وقتی نرخ بهره یک کشور بالاتر می‌رود، به دلیل افزایش تقاضا، ارزش پول آن کشور هم احتمالاً بالاتر می‌رود.

برعکس، اگر تورم پایین باشد، ممکن است نرخ‌های بهره کاهش پیدا کند و تقاضا برای ارز آن کشور کم شود. این وضعیت مردم را به خرج کردن تشویق می‌کند، پول بیشتری را وارد چرخه اقتصاد می‌کند و در کل باعث تحرک اقتصاد می‌شود.

استراتژی معاملاتی CPI

برای معامله بر اساس شاخص قیمت مصرف‌کننده، باید از انتظارات بازار درباره تورم آگاه باشید و بدانید اگر این انتظارات برآورده شود یا نشود، چه تأثیری روی ارز خواهد داشت.

گاهی اوقات افزایش تورم خبر خوبی تلقی می‌شود (مثلاً زمانی که اقتصاد با کاهش تورم مواجه است)، اما در شرایطی که تورم بالاست، افزایش بیشتر آن می‌تواند برای اقتصاد مضر باشد.

تحلیلگران هر ماه پیش‌بینی خود از تورم را منتشر می‌کنند. آنها این پیش‌بینی را بر اساس عوامل مختلفی انجام می‌دهند، مثل رابطه عرضه و تقاضا، قیمت ارزها، قیمت کالاهای اساسی و همینطور سیاست‌های مالی و ساختاری.

پس از انتشار CPI و بررسی تحلیل‌ها، می‌توانید تحلیل تکنیکال را هم به روش خود اضافه کنید. مثلاً می‌توانید ببینید که قیمت چطور به سطوح حمایت و مقاومت کلیدی واکنش نشان می‌دهد. شاخص‌های تکنیکال می‌توانند به شما کمک کنند قدرت حرکت قیمت در کوتاه مدت را بهتر درک کنید و تصمیم‌های معاملاتی بهتری بگیرید.

با این حال، مثل سایر اخبار مهم، زمان‌بندی خیلی اهمیت دارد. باز کردن یک معامله درست قبل از اعلام خبر CPI معمولاً کار عاقلانه‌ای نیست، چون فاصله قیمت خرید و فروش (اسپرد) ممکن است در زمان انتشار خبر به شدت افزایش پیدا کند.

مثال CPI
در نموداری که به عنوان مثال آورده شده، آمار تورم آمریکا به صورت درصد تغییر نسبت به همان ماه در سال قبل نشان داده شده است. مثلاً در مارس ۲۰۲۱، قیمت‌های مصرف‌کننده ۲.۶ درصد بیشتر از مارس ۲۰۲۰ بوده است.

برای معامله‌گران آمریکایی، شاخص دلار آمریکا که نشان دهنده قدرت دلار در برابر سبدی از ارزهای دیگر است، می‌تواند ابزار مفیدی برای بررسی تأثیر آمار CPI باشد. اگر آمار منتشر شده با پیش‌بینی تحلیلگران متفاوت باشد، معامله‌گران معمولاً منتظر تغییر متناسب در شاخص دلار می‌مانند.

در آمار مارس ۲۰۲۱ (که ماه بعد منتشر شد)، دلار آمریکا موقتاً افزایش یافت چون این عدد کمی بالاتر از انتظارات بود. اما وقتی مشخص شد که احتمالاً در سال ۲۰۲۱ افزایش نرخ بهره‌ای در کار نخواهد بود، شاخص دلار کاهش یافت و این کاهش با افت بازده اوراق خزانه آمریکا شدیدتر هم شد.

استراتژی معاملاتی CPI

نکات کلیدی برای معامله‌گران ارز:
– CPI شاخص اصلی برای سنجش تورم است
– بانک‌های مرکزی از این معیار برای حفظ ثبات قیمت‌ها استفاده می‌کنند
– اگر آمار منتشر شده با انتظارات تحلیلگران متفاوت باشد، ممکن است نوسانات شدید ارزی رخ دهد
– معاملات خود را طوری زمان‌بندی کنید که گرفتار افزایش اسپردها نشوید
– بهتر است در کنار CPI به شاخص‌های اقتصادی دیگر هم توجه کنید

 

بخش چهارم – تولید ناخالص داخلی (GDP)

بیایید نگاه دقیق‌تری به برخی از شاخص‌های اقتصادی کلیدی و اعلامیه‌هایی که معامله‌گران فارکس باید به آن‌ها توجه کنند، بیندازیم. شروع می‌کنیم با یکی از بزرگترین آن‌ها، تولید ناخالص داخلی (GDP).

GDP چیست؟
نرخ رشد ایده‌آل GDP چقدر است؟
GDP چه تغییرات قیمتی را می‌تواند ایجاد کند؟
الگوهای بلندمدت GDP چگونه حرکات کلی قیمت را تعیین می‌کنند؟
معامله‌گران فارکس چگونه باید به داده‌های GDP واکنش نشان دهند؟

 

GDP چیست؟

GDP ارزش بازاری تمام کالاها و خدماتی است که توسط نیروی کار و دارایی‌ها در یک اقتصاد تولید می‌شود. دفتر تحلیل اقتصادی (BEA) می‌گوید این “دقیق‌ترین معیار اندازه‌گیری اقتصاد آمریکا” است.

طبق گفته BEA، ایالات متحده در سال 2021 تولید ناخالص داخلی بیش از 23.3 تریلیون دلار داشت.

داده‌های تولید ناخالص داخلی معمولاً توسط اقتصاددانان برای ارزیابی سطح رشد و سلامت اقتصادی در یک اقتصاد استفاده می‌شود. و از آنجایی که برای اقتصاددانان مهم است، منطقی است که برای بازارهای مالی، از جمله جفت‌ارزهای فارکس نیز مهم باشد.

طبق توضیح یک صفحه‌ای “نحوه محاسبه GDP” که توسط BEA ارائه شده است، GDP آمریکا “به آمریکایی‌ها کمک می‌کند تا روندهای تاریخی را ببینند، پیش‌بینی‌هایی درباره آینده اقتصادی داشته باشند و اقتصاد خود را با سایر ملت‌ها مقایسه کنند.”

داده‌ها از طریق آژانس‌های مختلف در زمان‌های متفاوت جمع‌آوری می‌شود و BEA در صورت لزوم تعدیلاتی انجام می‌دهد تا از سازگاری داده‌ها اطمینان حاصل کند. تغییرات GDP معمولاً به صورت درصد بیان می‌شود، مانند نرخی که GDP از یک فصل نسبت به فصل قبل رشد (یا کاهش) یافته است.

 

نرخ رشد ایده‌آل GDP چقدر است؟

اکثر اقتصاددانان موافقند که نشانه یک اقتصاد قوی و سالم، اقتصادی است که در آن GDP با نرخ سالانه بین 2% تا 3% در حال رشد باشد. نتیجه پایین‌تر ممکن است نیاز به اقدامات محرک برای تقویت اقتصاد داشته باشد، در حالی که رشد سریع‌تر می‌تواند نگرانی‌های تورمی را برانگیزد.

تقریباً تمام کشورها GDP خود را محاسبه می‌کنند، بنابراین اقتصاددانان در حوزه‌های مختلف می‌توانند هنگام مقایسه با عملکرد سایر کشورها نتیجه‌گیری‌های معناداری داشته باشند.

GDP معمولاً به طور منظم منتشر می‌شود. به عنوان مثال، در ایالات متحده، BEA در سال 2021، 19 بار داده‌های GDP را منتشر کرد.

این چرخه از 28 ژانویه شروع شد، زمانی که برآورد اولیه فصل چهارم و سال 2020 منتشر شد و در 23 دسامبر، زمانی که GDP ایالتی برای فصل سوم منتشر شد، به پایان رسید.

برنامه کامل در وب‌سایت دفتر تحلیل اقتصادی در دسترس است و بسیاری از معامله‌گران فارکس تاریخ‌های جداگانه را در تقویم خود ذخیره می‌کنند تا به تنظیم و هدایت فعالیت‌های خود کمک کنند. همچنین می‌توانید با استفاده از تقویم اقتصادی FOREX.com، معاملات خود را حول انتشار GDP جهانی برنامه‌ریزی کنید.

در اصل، داده‌ها به صورت فصلی توسط BEA چهار هفته پس از پایان هر فصل منتشر می‌شود. با این حال، تعدیلات و تجدیدنظرهای بیشتری وجود دارد و داده‌های نهایی GDP سه ماه پس از پایان فصل مربوطه منتشر می‌شود.

GDP چه تغییرات قیمتی را می‌تواند ایجاد کند؟

تغییرات قیمتی که یک معامله‌گر می‌تواند انتظار داشته باشد زمانی که داده‌های GDP منتشر می‌شود را می‌توان به سه دسته مختلف تقسیم کرد:

1. یک خوانش GDP پایین‌تر از حد انتظار احتمالاً منجر به ضعف دلار و ایجاد فشار بر روی سمت دلار در تمام جفت‌ارزهای مربوطه خواهد شد. این امر اگر داده‌های GDP به طور خاص از محدوده مورد انتظار دور باشد، اغراق‌آمیز خواهد شد و احتمالاً نوسانات بیشتری را ایجاد می‌کند.

2. خوانشی که در محدوده مورد انتظار قرار می‌گیرد نیاز به بررسی دقیق دارد. در این سناریو احتمالاً اقدامات چشمگیری رخ نخواهد داد. شما باید خوانش فعلی را با خوانش فصل قبل و همچنین همان فصل از سال قبل مقایسه کنید و داده‌های آمریکا را در رابطه با داده‌های همزمان سایر کشورها در نظر بگیرید.

3. یک خوانش بالاتر از حد انتظار احتمالاً منجر به حمایت معاملاتی از دلار در برابر سایر ارزها خواهد شد. مانند نکته #1، هرچه خوانش GDP بالاتر باشد، دامنه افزایش دلار در میان نمودارهای نوسانی بیشتر خواهد بود.

الگوهای بلندمدت GDP چگونه حرکات کلی قیمت را تعیین می‌کنند؟

در حالی که معامله بر اساس داده‌های NFP (که در این دوره به آن می‌پردازیم) اغلب معامله‌گران را به انجام اقدامات خاص تحریک می‌کند، بسیاری از توصیه‌های منتشر شده در مورد داده‌های GDP این است که به جای جستجوی یک فرصت فوری، دید گسترده‌تری نسبت به جفت‌ارزهای مربوطه داشته باشید.

به این منظور، ارزش دارد که به نمونه‌های تاریخی الگوهای بلندمدت GDP نگاه کنیم، و ابتدا به نمودار نشان داده شده در زیر.

منطقه یورو قبل از بحران مالی جهانی 2007-08 در وضعیت سالم‌تری نسبت به ایالات متحده قرار داشت. هر دو اقتصاد وارد رکود شدند اما از سال 2009 تا 2015 نرخ رشد سالانه GDP ایالات متحده از معیار اروپایی بهتر عمل کرد.

حالا بیایید نگاه کنیم که چگونه اطلاعات بالا به جفت معاملاتی مربوطه واقعی ترجمه می‌شود. صعود پایدار یورو در برابر دلار قبل از بحران مالی را می‌توان در نمودار زیر مشاهده کرد.

این امر در ابتدا به این دلیل رخ داد که GDP در اروپا در حال صعود بود در حالی که در ایالات متحده از قبل در حال سقوط بود، و زمانی که کاهش یافت، تنها به میزان جزئی بود. وقتی بحران مالی رخ داد، اثرات آن در ایالات متحده بدتر بود، که باعث شد EUR/USD در جولای 2008 به بالاترین سطح تاریخی خود برسد.

با این حال، به محض اینکه مشخص شد که بحران مالی قرار است برای منطقه یورو به همان اندازه ویرانگر باشد که در ایالات متحده بود، مشخص شد که یورو یک ارز بیش از حد خریداری شده است، از این رو سقوط بسیار تند در نمودار.

وضعیت از آن نقطه تا سال 2014 یک وضعیت نوسانی بالا بود، که تا حدی به بحران‌های خاص ژئوپلیتیکی و مالی در اروپا نسبت داده می‌شد. بحران بدهی یونان در سال‌های 2010-11 با مشکلات عمیق بخش بانکی در ایتالیا، اسپانیا، ایرلند و پرتغال دنبال شد.

با مراجعه به نمودار مقایسه GDP، ارقام ایالات متحده از سال 2012 تا 2015 به طور مداوم سالم بود (برخلاف اروپا). این یک عامل کلیدی در پشت آنچه که یک فروش شدید یورو ثابت شد، بود، زیرا از 1.39 در ماه می 2014 به 1.26 در اکتبر همان سال سقوط کرد.

 

الگوهای بلندمدت GDP چگونه حرکات کلی قیمت را تعیین می‌کنند؟

 

GDP چه تغییرات قیمتی را می‌تواند ایجاد کند؟

معامله‌گران فارکس چگونه باید به داده‌های GDP واکنش نشان دهند؟

دادن توصیه‌های قطعی در مورد نحوه واکنش به عنوان یک معامله‌گر به تک تک داده‌های GDP دشوار است. اغلب محدودیتی در میزان عامل غافلگیری وجود دارد، به خصوص که بسیاری از داده‌ها تمایل به تجدیدنظر در داده‌های قبلی یا علامت‌دهی گسترده از قبل دارند.

با این حال، زمان‌هایی وجود خواهد داشت که داده‌ها واکنش فوری را برمی‌انگیزد. بیایید سناریویی را در نظر بگیریم که در آن اقتصاد برای نشان دادن رشد در تلاش است، و چندین ماه داده‌های ناامیدکننده GDP در ایالات متحده وجود داشته است.

سپس، یک انتشار جدید یک جهش ناگهانی و غیرمنتظره را نشان می‌دهد.

واکنش فوری بازار، که تا چند ساعت ادامه می‌یابد، خرید دلار در جفت‌های معاملاتی کلیدی مختلف خواهد بود. قطعاً، برخی از معامله‌گران احساس خواهند کرد که ارز با توجه به داده‌های جدید شاید بیش از حد فروخته شده است و بنابراین نشان‌دهنده ارزش است.

آن معامله‌گران امیدوار خواهند بود که حداقل برای کوتاه مدت قیمت‌های بالا را ببینند. با این حال، بسیار اوقات، پس از یک صعود اولیه، افزایش قیمت ارز ممکن است کم‌رنگ شود و در نهایت به سطوح قیمتی قبل از انتشار داده‌های GDP بازگردد.

ضروری است درک کنیم که یک انتشار داده GDP، اگرچه مهم است، برای تغییر تصویر کلی بنیادی اقتصاد آن ارز کافی نیست.

علاوه بر این، داده‌های مثبتی که با انتظارات مطابقت دارد، به ندرت یک سیگنال صعودی برای یک ارز است و حتی ممکن است منجر به کاهش ارزش آن شود.

در نهایت، ممکن است عاقلانه باشد که هنگام بررسی داده‌های GDP، ارزش دلار را به تنهایی در نظر نگیریم. برخی از ارزهای عمده دیگر ممکن است داده‌های GDP مشابهی که اخیراً تولید کرده باشند و ممکن است در همان مسیر نیز باشند. 

 

بخش پنجم – تورم


تورم عاملی مهم در اقتصاد است و نقش کلیدی در تحلیل‌های بنیادی دارد. بیایید نگاهی دقیق‌تر به مفاهیم تورم، ابَرتورم و رکود تورمی بیندازیم.

همانطور که در درس قبلی بررسی کردیم، بانک‌های مرکزی باید تعادل ظریفی را حفظ کنند. اکثر آنها دو مأموریت اصلی دارند: حفظ اشتغال در سطح بالا و ثبات قیمت‌ها – و برای حفظ ثبات قیمت‌ها باید تورم را مدیریت کنند.

 

تورم چیست؟

تورم به افزایش قیمت‌ها در طول زمان در یک اقتصاد گفته می‌شود. این اصطلاح از آنجا می‌آید که قیمت‌ها هر سال مانند باد کردن یک بادکنک، بالاتر می‌روند.

اگرچه افزایش قیمت‌ها ممکن است چیز بدی به نظر برسد، اما بخشی از یک اقتصاد در حال رشد است. امروزه اکثر اقتصاددانان معتقدند که نرخ تورم پایین و باثبات می‌تواند به کاهش شدت رکودهای اقتصادی کمک کند، زیرا در برابر کاهش قیمت‌ها که مدیریت آن در صورت تثبیت می‌تواند دشوار باشد، حائلی ایجاد می‌کند.

به همین دلیل، بانک‌های مرکزی تلاش می‌کنند تورم را در محدوده قابل قبول نگه دارند. برای مثال، بانک انگلستان هدف ۲ درصدی دارد. این بدان معناست که قیمت‌ها در مجموع باید هر سال ۲ درصد افزایش یابند.

اگر تورم به زیر ۲ درصد برسد، ممکن است کاهش نرخ بهره را برای تقویت اقتصاد و بازگرداندن آن به مسیر درست در نظر بگیرد. اگر تورم خیلی بالا برود، ممکن است نرخ‌ها را برای کند کردن اقتصاد افزایش دهند. در غیر این صورت، با خطر ابَرتورم مواجه می‌شوند.

 

ابَرتورم

ابَرتورم زمانی رخ می‌دهد که تورم از کنترل خارج شود. قیمت‌ها بیش از حد بالا می‌روند و ارزش پول سقوط می‌کند. نمونه‌های کلاسیک آن شامل آلمان قبل از جنگ جهانی دوم، روسیه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و زیمبابوه در اواسط دهه ۲۰۰۰ است.

معمولاً ابَرتورم منجر به از دست رفتن کامل اعتماد به اقتصاد و ارز آن می‌شود، بنابراین بانک‌های مرکزی دائماً مراقب هستند تا از آن جلوگیری کنند. برخی تحلیلگران استدلال می‌کنند که افزایش اقدامات پولی غیرمتعارف – مانند تسهیل کمّی – در دهه ۲۰۱۰ می‌تواند با سیل سرمایه به بازار منجر به ابَرتورم شود.

 

رکود تورمی

رکود تورمی زمانی به وجود می‌آید که قیمت‌ها در حال کاهش هستند – یعنی تورم زیر ۰ درصد است.

برای فرد عادی در خیابان، رکود تورمی ممکن است چیز خوبی به نظر برسد. چه کسی نمی‌خواهد چیزهایی که هر روز می‌خرد ارزان‌تر شود؟

خب، تولیدکنندگان و سازندگان جزو این افراد هستند. رکود تورمی به این معناست که حاشیه سودی که از فروش به دست می‌آورند کاهش می‌یابد، که به سود آنها آسیب می‌زند و ممکن است منجر به تعدیل نیرو شود. با افزایش بیکاری، تقاضا کاهش می‌یابد و شرکت‌ها حتی بیشتر آسیب می‌بینند. و این منجر به چه می‌شود؟ تعدیل نیروی حتی بیشتر.

به این چرخه معیوب، مارپیچ رکود تورمی می‌گویند.

برای جلوگیری از این مارپیچ، بانک‌های مرکزی ممکن است زمانی که تورم کاهش می‌یابد، تسهیل سیاست پولی را در نظر بگیرند.

 

تورم مجدد و کاهش تورم
این‌ها تغییرات در نرخ تورم را توصیف می‌کنند:
– تورم مجدد زمانی است که نرخ تورم در حال افزایش است
– کاهش تورم زمانی است که نرخ تورم در حال کاهش است

در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، بانک ژاپن برای معکوس کردن روند سرسخت کاهش تورم تلاش کرد. در این دوره، تورم پایین ماند و اقتصاد در دوره‌ای که به “دهه‌های از دست رفته” معروف شد، راکد ماند.

از آنجا که نرخ بهره ۰ درصد نتوانست مصرف‌گرایی یا فعالیت تجاری را تحریک کند، بانک ژاپن در نهایت به تسهیل کمّی روی آورد که در آن بانک مرکزی اوراق قرضه و اوراق بهادار با پشتوانه دارایی را می‌خرد تا عرضه پول را افزایش دهد و تورم ایجاد کند.

 

تورم صفر چیست؟

“تورم صفر” اصطلاحی است که ما برای زمانی استفاده می‌کنیم که نرخ‌های بهره در طول زمان ثابت می‌مانند. در دهه ۱۹۹۰، ایده تورم صفر به عنوان هدف نهایی بانک‌های مرکزی مورد بحث بود و حتی آلن گرینسپن، رئیس فدرال رزرو، تمایل خود را برای دستیابی به آن ابراز کرد. از آن زمان، تجربه ژاپن در دهه‌های از دست رفته باعث شده است که تورم صفر کمتر مطلوب باشد، زیرا احتمالاً با عدم رشد اقتصادی مترادف خواهد بود. بنابراین، مدل تورم پایین نزدیک به سطح ۲-۳ درصد به مدل ترجیحی برای شروع قرن ۲۱ تبدیل شده است.

 

1. تورم (Inflation): افزایش سطح عمومی قیمت‌ها
2. ابَرتورم (Hyperinflation): تورم بسیار شدید و خارج از کنترل
3. رکود تورمی/تورم منفی (Deflation): کاهش سطح عمومی قیمت‌ها
4. تورم مجدد (Reflation): افزایش دوباره نرخ تورم
5. کاهش تورم (Disinflation): کاهش نرخ تورم (نه منفی شدن آن)
6. تورم صفر (Zinflation): ثابت ماندن نرخ‌های بهره در طول زمان
7. تسهیل کمّی (Quantitative Easing): سیاست پولی غیرمتعارف برای افزایش نقدینگی
8. نرخ بهره (Interest Rate): نرخ سود بانکی
9. سیاست پولی (Monetary Policy): سیاست‌های بانک مرکزی برای کنترل پول و اعتبار
10. بانک مرکزی (Central Bank): نهاد مسئول سیاست‌های پولی
11. تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis): بررسی عوامل اقتصادی مؤثر بر بازار
12. حاشیه سود (Margin): تفاوت بین قیمت فروش و هزینه تولید
13. عرضه پول (Money Supply): میزان پول در گردش در اقتصاد
14. اوراق قرضه (Bonds): اوراق بهادار با درآمد ثابت
15. اوراق بهادار با پشتوانه دارایی (Asset-backed Securities): اوراق بهاداری که با دارایی‌های واقعی پشتیبانی می‌شوند

 

بخش ششم – حقوق و دستمزد غیر کشاورزی (Non-farm payroll – NFP)

گزارش حقوق و دستمزد غیر کشاورزی (NFP) یک رویداد مهم بازار در هر ماه است. در اینجا به بررسی چیستی آن و تأثیرش بر معاملات ارز خارجی شما می‌پردازیم.

• NFP چیست؟
• چرا NFP مهم است؟
• داده‌های NFP چگونه بر فارکس (Forex) تأثیر می‌گذارد؟
• معامله‌گران ارز چگونه می‌توانند با داده‌های NFP اقدام کنند؟
• دو روش برای معامله NFP
• آیا استراتژی قابل اعتمادی برای واکنش به داده‌های NFP وجود دارد؟
• سایر آمارهای اشتغال

NFP چیست؟

NFP یک گزارش ماهانه است که تعداد خالص مشاغل ایجاد شده در آمریکا در ماه گذشته را، به استثنای مشاغل کشاورزی، خانگی و سازمان‌های غیرانتفاعی، تخمین می‌زند. این گزارش معمولاً در اولین جمعه هر ماه، در قالب گزارش وضعیت اشتغال (Employment Situation report) منتشر می‌شود که شامل نرخ بیکاری آمریکا، میانگین درآمد ساعتی و نرخ مشارکت نیز هست.

اگرچه اهمیت آن در سال‌های اخیر کمی کمرنگ شده، اما NFP همچنان یکی از مهم‌ترین شاخص‌های اقتصادی است. کارشناسان بازارهای مالی هر ماه تلاش می‌کنند رقم اصلی NFP و تأثیر احتمالی آن بر بازار را پیش‌بینی کنند.

چرا NFP مهم است؟

فدرال رزرو (Federal Reserve) مأموریت دارد حداکثر اشتغال و ثبات قیمت‌ها را در آمریکا حفظ کند. بنابراین، هنگام تعیین سیاست نرخ بهره، توجه ویژه‌ای به NFP خواهد داشت. اگر اشتغال قوی به نظر برسد، فدرال رزرو ممکن است افزایش نرخ بهره را در نظر بگیرد. اگر ضعیف باشد، کاهش نرخ‌ها می‌تواند در دستور کار قرار گیرد.

از آنجا که آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است، هر اقدام فدرال رزرو معمولاً تأثیر قابل توجهی بر بازارهای مالی جهانی دارد. اما در درجه اول، این اقدامات تأثیر بزرگی بر دلار آمریکا (USD) خواهند داشت، بنابراین معامله‌گران فارکس NFP را به دقت زیر نظر می‌گیرند و برای اصلاح استراتژی‌های خود بر اساس داده‌ها یا تلاش برای سود بردن از نوسانات، عجله می‌کنند.

داده‌ها معمولاً در اولین جمعه هر ماه در ساعت ۸:۳۰ صبح به وقت شرقی (ET) منتشر می‌شود و منعکس‌کننده داده‌های ماه قبل است.

داده‌های NFP چگونه بر فارکس تأثیر می‌گذارد؟

انتشار NFP معمولاً تمایل به ایجاد حرکات بزرگ در بازار فارکس (Forex market) دارد.

اگر فدرال رزرو تصمیم بگیرد برای مقابله با بیکاری بالا نرخ بهره را کاهش دهد، تقاضا برای دلار کاهش می‌یابد و باعث کاهش قیمت دلار می‌شود.

از طرف دیگر، تعداد بالای مشاغل اضافه شده (به طور کلی، هر چیزی در حد شش رقم، اما به ویژه ۲۰۰,۰۰۰ یا بیشتر) احتمالاً عامل مثبتی در افزایش ارزش دلار خواهد بود. یک پیش‌بینی به خصوص مثبت قبل از انتشار NFP می‌تواند همان تأثیری را داشته باشد که داده‌های NFP به طور چشمگیری بهتر از تخمین‌ها عمل می‌کنند.

مهم است که همه معامله‌گران درک کنند که حتی در دوران قبل از همه‌گیری، داده‌های NFP تمایل به نوسان شدید داشت. لزوماً از افزایش یا کاهش تدریجی ماه به ماه پیروی نمی‌کند.

اجماع (Consensus)
مانند بسیاری از انتشارات اقتصادی، بازارها معمولاً قبل از انتشار خود، سعی می‌کنند پیش‌بینی کنند که NFP کجا ممکن است قرار گیرد. معمولاً این کار با استفاده از میانگین یک گروه از تحلیلگران حرفه‌ای انجام می‌شود – اگر NFP به طور قابل توجهی از این اجماع “بهتر” یا “بدتر” باشد، ممکن است یک حرکت عمده بازار به دنبال داشته باشد.

EUR/USD پس از انتشار NFP
اگر تقریباً مطابق با انتظارات باشد، نوسانات ممکن است پایین باقی بماند.

معامله‌گران فارکس چگونه می‌توانند با داده‌های NFP اقدام کنند؟

معامله‌گران فارکس با موقعیت‌های باز باید همیشه آماده واکنش به انتشار داده‌های NFP باشند. خطر عدم انجام هیچ کاری در مورد موقعیت شما این است که افزایش ناگهانی در نوسانات می‌تواند منجر به اسپرد (spread) بزرگتر و مارجین کال (margin call) شود.

برخی از معامله‌گران ممکن است قبل از انتشار NFP، بستن تمام موقعیت‌های فعال و شروع یک الگوی جدید معاملات پس از انتشار داده‌ها را در نظر بگیرند. به طور جایگزین، می‌توانید از معامله در طول این انتشارها به طور کلی اجتناب کنید.

عملکرد فوری معمولاً غیرقابل پیش‌بینی است زیرا اسکالپرها (Scalpers) – معامله‌گرانی که به دنبال فرصت‌های مداوم برای قفل کردن چندین معامله کوتاه‌مدت هستند – در یک مسابقه سریع‌ترین انگشت وارد معرکه می‌شوند.

مدتی طول می‌کشد تا جفت ارزها شروع به حرکت در الگوهای معمول‌تر کنند و در این نقطه است که گروه بزرگتری از معامله‌گران ممکن است به دنبال مشارکت باشند.

 

دو روش برای معامله NFP

۱. قبل از انتشار:
اگر قبل از اعلام عدد، معامله‌ای انجام دهید، از مهارت‌های استدلال قیاسی خود برای پیش‌بینی مسیر حرکت بازار قبل از وقوع آن استفاده می‌کنید. مدیریت ریسک (Risk management) برای استفاده از این نوع استراتژی حیاتی است زیرا یک عدد غیرمنتظره می‌تواند شکاف‌هایی در بازار ایجاد کند که به صورت تئوری می‌تواند از هر حد ضرر (Stop) که برای کاهش ریسک قرار داده‌اید، عبور کند. بنابراین، عاقلانه است که به هر ابزاری که برای معامله انتخاب می‌کنید، فضای کافی برای حرکت و نوسان بدهید تا شانس بهتری داشته باشید. اکثر بانک‌های مرکزی در سراسر جهان مایلند تورم سالانه بین ۲% تا ۳% رشد کند.

۲. بعد از انتشار:
معامله پس از انتشار کمی محتاطانه‌تر است، اما با مجموعه ریسک‌های خاص خود همراه است. واکنش اولیه غریزی به تیتر NFP همیشه “پایان همه چیز” حرکت بازار برای آن روز نیست. به خوبی مستند شده است که بازارها می‌توانند پس از NFP شکل V را تقلید کنند، جایی که نمودار در یک جهت اوج می‌گیرد و سپس در دقایق یا ساعات بعد معکوس می‌شود.

دو روش برای معامله NFP

آیا استراتژی قابل اعتمادی برای واکنش به داده‌های NFP وجود دارد؟

مانند هر جنبه‌ای از معاملات ارز، مهم است درک کنیم که هیچ استراتژی بدون نقصی برای یافتن فرصت‌های معاملاتی از داده‌های NFP وجود ندارد.

با این حال، یک استراتژی وجود دارد که بسیاری از معامله‌گران به نظر می‌رسد در مورد آن توافق دارند. این همان چیزی است که به عنوان استراتژی پولبک (Pullback strategy) شناخته می‌شود، که در آن قبل از ورود به معامله، منتظر عقب‌نشینی جفت ارز می‌مانید.

بیایید یک مثال تاریخی را در نظر بگیریم: گزارش NFP مارس ۲۰۱۹. داده‌های آن روز نشان داد که تنها ۲۰,۰۰۰ شغل جدید در مقابل انتظار ۱۸۰,۰۰۰ شغل ایجاد شده است. این داده‌ها معمولاً به دلار آمریکا آسیب می‌رساند و باعث افزایش نرخ EUR/USD می‌شود.

اما همانطور که می‌بینید، در حالی که نمودار به سرعت به سمت بالا جهش می‌کند، به همان سرعت نیز سقوط می‌کند و در واقع به زیر سطح قبل از NFP می‌رسد.

در این نقطه است که استراتژی پولبک پیشنهاد می‌کند یک معامله خرید باید با این انتظار که نمودار آماده بازگشت به منطقه مثبت است، انجام شود. و در واقع، دقیقاً همین اتفاق می‌افتد. به کندل بزرگ سبز که نشان‌دهنده دوره پنج دقیقه‌ای بعدی است نگاه کنید.

ما این استراتژی را در دوره استراتژی‌های پیشرفته معاملاتی با جزئیات بیشتری پوشش خواهیم داد. اگر به استفاده از آن فکر می‌کنید، فقط به یاد داشته باشید که هیچ تضمینی برای موفقیت پولبک وجود ندارد. و نوسانات بالا اغلب ریسک افزایش یافته‌ای به همراه دارد، بنابراین استفاده از سفارشات حد ضرر (Stop orders) توصیه می‌شود.

سایر آمارهای اشتغال
البته، NFP فقط اشتغال در ایالات متحده را اندازه‌گیری می‌کند. همچنین ارزش دارد که آمارهای اشتغال برای هر اقتصادی که در معاملات خود بر آن تمرکز می‌کنید را بررسی کنید، خواه تغییر در اشتغال در استرالیا باشد یا نرخ بیکاری در بریتانیا.

بخش هفتم – بانک‌های مرکزی

چه در حال معامله سهام باشید، چه ارز خارجی (Forex)، کالا (Commodities)، شاخص‌ها (Indices) یا هر چیز دیگری، احتمالاً قیمت‌های بازارهای مورد نظر شما تحت تأثیر اقدامات بانک‌های مرکزی قرار خواهند گرفت.

بانک‌های مرکزی چه هستند؟

بانک‌های مرکزی نهادهایی هستند که مسئولیت مدیریت سیستم پولی یک کشور (یا گروهی از کشورها) را بر عهده دارند. آنها مجموعه‌ای از مسئولیت‌ها دارند، از جمله نظارت بر سیاست پولی (Monetary Policy)، کنترل تورم، اطمینان از سطح بالای اشتغال و حفظ ثبات ارزی.

علاوه بر این، بانک‌های مرکزی:
– صدور ارز برای کنترل عرضه پول
– عملکرد به عنوان بانک دولت
– تنظیم سیستم اعتباری
– نظارت بر بانک‌های تجاری
– مدیریت ذخایر ارزی
– عمل کردن به عنوان آخرین قرض‌دهنده

با این حال، برای معامله‌گران، مهم‌ترین اقدام بانک‌های مرکزی تغییر نرخ‌های بهره (Interest Rates) به عنوان بخشی از سیاست پولی آنهاست.

بانک‌های مرکزی اصلی:
تقریباً هر اقتصادی بانک مرکزی خود را دارد، اما معامله‌گران بیشترین توجه را به بانک‌های مرتبط با پرمعامله‌ترین ارزها دارند:

– فدرال رزرو آمریکا (USD)
– بانک مرکزی اروپا (EUR)
– بانک انگلستان (GBP)
– بانک ژاپن (JPY)
– بانک ملی سوئیس (CHF)
– بانک کانادا (CAD)
– بانک رزرو استرالیا (AUD)
– بانک رزرو نیوزیلند (NZD)

بانک‌های مرکزی و نرخ‌های بهره:

بانک‌های مرکزی باید تعادل ظریفی را حفظ کنند. اگر اقتصاد خیلی سریع رشد کند، تورم سریع باعث می‌شود قیمت‌ها برای مصرف‌کنندگان بسیار بالا شود. از طرف دیگر، اگر خیلی آهسته رشد کند، بیکاری به دنبال خواهد داشت.

اصلی‌ترین مکانیزم آنها برای حفظ این تعادل، نرخ بهره پایه است.

نرخ‌های بهره چگونه کار می‌کنند؟

نرخ‌های بهره با تشویق به پس‌انداز یا خرج کردن عمل می‌کنند – که تأثیر تدریجی بر بقیه اقتصاد دارد.

قرض گرفتن پول توسط کسب‌وکارها برای رشد سود خود و خرید خانه توسط افراد، برای رشد اقتصادی حیاتی است. کاهش نرخ‌های بهره هر دو را تشویق می‌کند و منجر به رشد می‌شود.

اما وقتی رشد از کنترل خارج می‌شود، می‌تواند منجر به تورم بیش از حد شود. حتی می‌تواند باعث خرج کردن بی‌پروا شود که خطر سقوط اقتصادی را به همراه دارد. با افزایش نرخ‌های بهره، بانک‌های مرکزی می‌توانند امور را آهسته کنند.

مثال‌هایی از نرخ‌های بهره:
فرض کنید اقتصاد آمریکا در حال مبارزه است. بانک‌ها نگران وضعیت هستند و در وام دادن سرمایه تردید دارند. آنها می‌ترسند که نتوانند پول خود را پس بگیرند.

نرخ‌های بهره بالا:
در این محیط، نرخ‌های بهره بالا بانک‌ها را تشویق می‌کند که پول خود را نگه دارند. چرا؟ زیرا می‌توانند با نگه داشتن آن در بانک مرکزی، که می‌دانند امن است، بازده خوبی کسب کنند. بنابراین آنها به نوبه خود بهره بالاتری برای وام‌ها در نظر می‌گیرند – زیرا ریسک نسبتاً بالاتری دارند.

این قرض گرفتن پول را سخت‌تر و گران‌تر می‌کند. کسب‌وکارهای کوچک ممکن است در خرج کردن محتاط باشند و خریداران بالقوه خانه ممکن است از گرفتن وام مسکن منصرف شوند. خرج کردن در کل پایین می‌ماند و اقتصاد همچنان در مبارزه است.

نرخ‌های بهره پایین:
با این حال، اگر فدرال رزرو (Fed) نرخ‌های بهره را کاهش دهد، نگه داشتن سرمایه خیلی جذاب به نظر نمی‌رسد. بانک‌ها دیگر نمی‌توانند از نگه داشتن پول در فدرال رزرو بازده زیادی کسب کنند، اما می‌توانند آن را با هزینه کم قرض بگیرند.

این یعنی می‌توانند وام‌هایی با نرخ بهره پایین به کسب‌وکارها و افراد ارائه دهند. این وام‌ها اکنون ارزش ریسک کردن را دارند، زیرا گزینه امن‌تری به راحتی در دسترس نیست.

با دسترسی بیشتر به پول نقد و نرخ‌های پایین‌تر در حساب‌های پس‌انداز، آن کسب‌وکارها و افراد تشویق می‌شوند که خرج و سرمایه‌گذاری کنند. افزایش خرج کردن، اقتصاد را به سمت رشد سوق می‌دهد.

نرخ‌های بهره چگونه بر بازارها تأثیر می‌گذارند:
همه اینها فقط بر کسب‌وکارها و خریداران خانه تأثیر نمی‌گذارد. همچنین تأثیر قابل توجهی بر بازار ارز خارجی (Forex) و سایر بازارهای مالی دارد.

مانند هر دارایی دیگری، قیمت‌های ارز توسط عرضه و تقاضا تعیین می‌شوند.

سرمایه‌گذاران به سمت اقتصادهایی با نرخ‌های بهره نسبتاً بالا هجوم می‌آورند زیرا می‌توانند بازده بزرگتری دریافت کنند. اما برای سرمایه‌گذاری در اقتصادهای خارجی، معمولاً باید ارز خریداری کنید.

این باعث افزایش تقاضا برای ارزی با نرخ‌های بهره بالا می‌شود و قیمت آن را بالا می‌برد.

برخی سرمایه‌گذاران از این رابطه با استفاده از معامله حمل (Carry Trade) بهره می‌برند. در این استراتژی، شما ارزی با نرخ بهره بالا را می‌خرید در حالی که ارزی با نرخ پایین را می‌فروشید. اگر بتوانید به اندازه کافی بهره کسب کنید که نوسانات نرخ ارز بین دو ارز را پوشش دهد، می‌توانید سود کنید.

جلسات بانک مرکزی:
اما بانک‌های مرکزی چگونه تغییرات نرخ بهره را اعلام می‌کنند؟ معمولاً، این کار در جلسه بانک مرکزی انجام می‌شود.

هر بانک مرکزی جلسات منظم خود را خواهد داشت. به عنوان مثال، کمیته بازار آزاد فدرال (FOMC)، که سیاست پولی برای فدرال رزرو را تعیین می‌کند، معمولاً سالی هشت بار جلسه برگزار می‌کند.

معامله‌گران هر اعلامیه‌ای از هر جلسه را زیر نظر می‌گیرند، مانند افزایش یا کاهش نرخ‌ها، راهنمایی برای سیاست‌های آینده، یا هر اقدام پولی جدید دیگر (مانند تسهیل کمی یا Quantitative Easing).

با این حال، معامله‌گران و سرمایه‌گذاران معمولاً منتظر اعلام رسمی نرخ نمی‌مانند قبل از اینکه موقعیتی بگیرند. در عوض، آنها منابع متعددی را برای یافتن هر نشانه‌ای از آنچه یک بانک مرکزی ممکن است انجام دهد، بررسی می‌کنند.

بانک‌های مرکزی هنگام تصمیم‌گیری درباره اقدام بعدی خود، توجه زیادی به شاخص‌های اقتصادی مختلف دارند. معامله‌گران نیز این انتشارات را بررسی می‌کنند و سعی می‌کنند پیش‌بینی کنند چه اتفاقی قرار است بیفتد.

آنها همچنین به کارکنان کلیدی بانک مرکزی توجه می‌کنند تا مشخص کنند آیا تصمیم‌گیرندگان مهم شاهین (Hawks) هستند یا کبوتر (Doves):
– شاهین‌ها طرفدار نرخ‌های بهره بالاتر برای مبارزه با تورم هستند
– کبوترها خواهان نرخ‌های بهره پایین‌تر برای ترویج رشد اقتصادی هستند

شما ممکن است همچنین بشنوید که بانک‌های مرکزی به طور کلی به عنوان شاهین‌گونه یا کبوترگونه توصیف می‌شوند، بسته به سیاست آنها در هر زمان.

از آنجا که بازارها توجه زیادی به بانک‌های مرکزی دارند، یک تغییر نرخ بهره پیش‌بینی شده معمولاً مدت‌ها قبل از اینکه واقعاً اتفاق بیفتد، در قیمت‌ها لحاظ می‌شود. بنابراین، حرکات عمده معمولاً زمانی رخ می‌دهد که یک بانک مرکزی انتظارات بازار را گیج می‌کند.

تسهیل کمی (Quantitative Easing) چیست؟

شاید شنیده باشید که بانک‌های مرکزی وقتی اقتصاد در مشکل است از تسهیل کمی استفاده می‌کنند. این روشی برای کاهش نرخ‌های بهره است که در آن بانک مرکزی برخی از دارایی‌های خود را نقد می‌کند و اوراق قرضه (معمولاً اوراق قرضه بلندمدت) می‌خرد.

با ورود به بازار اوراق قرضه بلندمدت، بانک مرکزی تقاضا برای این اوراق را افزایش می‌دهد و در نتیجه بهره کسب شده از آنها را کاهش می‌دهد. هدف از چنین اقدامی، پایین نگه داشتن نرخ‌های بهره برای تشویق قرض گرفتن بیشتر است. تسهیل کمی اغلب زمانی استفاده می‌شود که نرخ‌های بهره قبلاً به پایین‌ترین حد خود رسیده‌اند.

مداخلات بانک مرکزی:

گاهی اوقات ارزش یک ارز می‌تواند به اقتصاد آسیب برساند، که می‌تواند منجر به دخالت بانک مرکزی شود.

به عنوان مثال، اقتصاد ژاپن به صادرات وابسته است. کشورهای با صادرات بالا معمولاً نمی‌خواهند ارزشان خیلی بالا برود. به جدول زیر نگاه کنید تا متوجه چرایی آن شوید:

USD/JPY | قیمت تلویزیون به دلار | درآمد در ژاپن
80 | 100$ | ¥8,000
100 | 100$ | ¥10,000
120 | 100$ | ¥12,000

اگر ین در برابر دلار خیلی قوی باشد، صادرکنندگان ژاپنی پول خیلی کمتری به دست می‌آورند. ممکن است مجبور شوند قیمت‌هایشان را افزایش دهند، که می‌تواند باعث کاهش کلی فروش شود. در این حالت، بانک ژاپن ممکن است با آزاد کردن ذخایر نقدی، بازار را از ین اشباع کند. این اشباع عرضه باید باعث کاهش ارزش ین شود، یعنی USD/JPY افزایش می‌یابد.

بهره‌برداری از مداخله به‌ویژه چالش‌برانگیز است زیرا برخلاف تغییرات نرخ بهره، معمولاً تا بعد از وقوع آن به عموم اطلاع‌رسانی نمی‌شود.

با این حال، ممکن است نشانه‌هایی وجود داشته باشد که مداخله قرار است اجرا شود، به‌ویژه اگر یک بانک مرکزی مکرراً اعلام کند که ارزش ارز آن بیش از حد بالاست. هرچند زمان‌بندی آن تشخیص دادنش سخت است و معمولاً یک غافلگیری است.

 

بخش هشتم – تحلیل شرکت

تحلیل بنیادی (Fundamental analysis) در میان معامله‌گران سهام محبوب است که تمام داده‌های موجود درباره یک شرکت را برای تصمیم‌گیری در مورد سرمایه‌گذاری بررسی می‌کنند.

مانند تمام انواع تحلیل بنیادی، بررسی یک شرکت شامل تحقیق درباره تمام اطلاعات موجود است تا مشخص شود آیا سهام آن کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی قیمت‌گذاری شده است.

تحلیل شرکت به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود: بررسی خود شرکت و عوامل گسترده‌تر پیرامون آن.

درآمد شرکت
نسبت‌های مالی
عوامل گسترده‌تر

درآمد شرکت:
ساده‌ترین راه برای ارزیابی یک شرکت، بررسی ارقام مالی است که در گزارش‌های درآمد (earnings reports) خود به سرمایه‌گذاران ارائه می‌دهد. هر شرکت سهامی عام موظف است گزارش درآمد خود را – معمولاً هر سه ماه یکبار، با یک گزارش جامع‌تر سالانه – منتشر کند.

فصل گزارش درآمد (Earnings season):

بسیاری از شرکت‌های بزرگ عمومی، گزارش درآمد خود را در یک دوره تقریباً مشابه در هر فصل منتشر می‌کنند – دوره‌ای که به عنوان فصل گزارش درآمد شناخته می‌شود. این فصل می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد کلی بازار سهام یک اقتصاد داشته باشد. اگر بسیاری از شرکت‌ها از سود و درآمد مورد انتظار خود عقب بمانند، شاخص‌های اصلی ممکن است سقوط کنند.

چند بخش مهم گزارش درآمد که باید به آن‌ها توجه کنید:

صورت درآمد (Income statement):
جایی است که شرکت درآمدها، هزینه‌ها و سود خالص خود را گزارش می‌کند. این گزارش برای سه ماه در گزارش فصلی یا ۱۲ ماه در گزارش سالانه ارائه می‌شود.

صورت‌های درآمد معمولاً شامل موارد زیر است:

– درآمد (Revenue): تمام پول به دست آمده در دوره، بدون کسر هزینه‌ها
– هزینه‌ها (Expenses): سرمایه صرف شده برای کسب درآمد، شامل هزینه کالاهای فروخته شده (COGS)
– درآمد خالص (Net income): کل درآمد منهای کل هزینه‌ها. همچنین به عنوان سود یا درآمد شناخته می‌شود
– سود هر سهم (Earnings per share): کل سود تقسیم بر تعداد سهام موجود. برای اندازه‌گیری سودآوری استفاده می‌شود
– حاشیه سود ناخالص (Gross margin): معیاری برای سنجش کارایی فروش شرکت، که از تقسیم درآمد خالص بر درآمد محاسبه می‌شود
– پرداخت‌های بهره (Interest payments): پرداخت‌هایی که شرکت برای بهره کوتاه‌مدت و بلندمدت انجام می‌دهد
– سود و زیان (Gains and losses): هر درآمد یا زیانی که از فروش یا هزینه‌ها نباشد – مثلاً فروش تجهیزات بلااستفاده

ترازنامه (Balance sheet):

ترازنامه شرکت تصویری لحظه‌ای از همه دارایی‌ها و بدهی‌های شرکت در یک زمان خاص را نشان می‌دهد. می‌توانید با نگاه به تاریخ بالای گزارش، زمان این تصویر لحظه‌ای را ببینید.

ترازنامه شامل موارد زیر است:

– دارایی‌ها (Assets): همه چیزهایی که شرکت مالک آن است، شامل کالاها، املاک و موارد دیگر
– بدهی‌ها (Liabilities): بدهی‌ها یا سایر ادعاها بر دارایی‌های شرکت
– حقوق صاحبان سهام (Shareholder equity): تمام ادعاهای مالکان یا سهامداران شرکت

دارایی‌ها در مقابل بدهی‌ها:
ترازنامه به این دلیل این نام را گرفته که دارایی‌ها و بدهی‌ها باید یکدیگر را متعادل کنند. در عمل، این بدان معناست که مجموع بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام برابر با دارایی‌هاست. به این ترتیب، ترازنامه به شما می‌گوید که کسب و کار چگونه همه چیزهایی را که مالک آن است، تأمین مالی می‌کند.

دارایی‌ها = بدهی‌ها + حقوق صاحبان سهام

جریان نقدی (Cash flow):
صورت جریان نقدی به شما می‌گوید که شرکت چگونه پول مورد نیاز برای پوشش هزینه‌های عملیاتی، بدهی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های خود را تولید می‌کند. می‌توانید از آن برای بررسی سلامت مالی کسب و کار و همچنین نحوه خرج کردن پول آن استفاده کنید.

صورت جریان نقدی از سه بخش تشکیل شده است:

– فعالیت‌های عملیاتی (Operating activities): هر منبع یا مصرف نقدی از عملیات روزانه کسب و کار
– فعالیت‌های سرمایه‌گذاری (Investing activities): هر پولی که برای سرمایه‌گذاری در آینده بلندمدت شرکت استفاده می‌شود
– فعالیت‌های تأمین مالی (Financing activities): پول از سرمایه‌گذاران یا بانک‌ها، و همچنین پول پرداخت شده به سهامداران

معیارهای مهم دیگر:
این ارقام را در تقریباً هر صورت درآمدی خواهید دید. اما معیارهای منحصر به فرد زیادی در صنایع مختلف وجود دارد که ممکن است مهم باشند. برای مثال، سرمایه‌گذاران در کسب و کارهای تکنولوژی نوظهور ممکن است بیشتر به رشد کاربران علاقه‌مند باشند تا درآمدها.

نسبت‌های مالی:

تحلیلگران بنیادی اغلب از ارقام گزارش‌های درآمد برای محاسبه نسبت‌هایی استفاده می‌کنند که معیار سریعی برای عملکرد ارائه می‌دهند. این نسبت‌ها ممکن است شامل موارد زیر باشند:

نسبت قیمت به درآمد (P/E ratio):
نسبت P/E قیمت فعلی سهام یک شرکت را با سود هر سهم آن مقایسه می‌کند و به شما می‌گوید برای هر دلار (یا پوند، یورو و غیره) سود چقدر پرداخت می‌کنید. از P/E برای تعیین گران بودن یک سهم در مقایسه با پولی که کسب و کار به دست می‌آورد استفاده می‌شود.

قیمت به درآمد = قیمت سهام / سود هر سهم (EPS)

شرکت‌های موجود در بخش‌های مختلف P/E‌های بسیار متفاوتی خواهند داشت، بنابراین ارزش دارد که تحقیقات خود را برای تعیین آنچه برای بخش مورد نظر شما ارزش منصفانه به نظر می‌رسد انجام دهید. و اگر شرکتی هنوز سودی کسب نکرده باشد، P/E چیزی به شما نمی‌گوید.

نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B ratio):
نسبت P/B قیمت فعلی سهام یک شرکت را با ارزش دفتری هر سهم آن مقایسه می‌کند. برای محاسبه ارزش دفتری هر سهم، بدهی‌ها را از کل دارایی‌های ترازنامه کم کرده و آن را بر سهام موجود تقسیم می‌کنید.

قیمت به ارزش دفتری = قیمت سهام / ارزش دفتری هر سهم (BPS)

نسبت بالاتر به این معنی است که بازارها ارزش یک شرکت را فراتر از دارایی‌های ملموس آن (مانند ساختمان‌ها، ماشین‌آلات و موجودی) ارزیابی می‌کنند. این ممکن است به این معنی باشد که سرمایه‌گذاران دارایی‌های نامشهود آن، مانند برند، قراردادهای بلندمدت، حق ثبت اختراع یا وفاداری مشتری را ارزشمند می‌دانند.

بازده دارایی‌ها (ROA) و بازده حقوق صاحبان سهام (ROE):
مانند P/E، این دو نسبت از کل سود سهام برای ارزیابی عملکرد استفاده می‌کنند. اما به جای مقایسه آن با قیمت سهام شرکت، نحوه استفاده آن از دارایی‌ها و حقوق صاحبان سهام را بررسی می‌کنند.

– ROA نشان می‌دهد که آیا شرکت بازده مناسبی از دارایی‌های خود ایجاد می‌کند
– ROE همین کار را برای حقوق صاحبان سهام (یا دارایی‌ها منهای بدهی‌ها) انجام می‌دهد

هر دو نسبت به صورت درصد بیان می‌شوند و می‌توانند بینشی در مورد کارایی مدیریت در تبدیل دارایی‌ها یا حقوق صاحبان سهام به سود ارائه دهند.

سایر موارد قابل توجه:
خارج از یک گزارش درآمد فردی، چندین نکته وجود دارد که ممکن است بخواهید هنگام ارزیابی یک سهام خاص پوشش دهید. این موارد می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

– حق کپی‌رایت یا حق ثبت اختراع (Copyrights or patents): برای برخی شرکت‌ها – مانند شرکت‌های نرم‌افزاری یا بیوتکنولوژی – حق کپی‌رایت و حق ثبت اختراع می‌تواند بسیار ارزشمند باشد
– عملکرد در طول زمان: ارقام یک سال یا سه ماه چیز زیادی را نشان نمی‌دهد. با ارزیابی گزارش‌های متعدد در محیط‌های اقتصادی و عملیاتی مختلف، دید بهتری به دست می‌آورید
– هزینه‌ها در مقابل رشد سود ناخالص: اگر هزینه‌ها با سرعتی بیشتر از سود افزایش یابند، ممکن است شرکت در کنترل مخارج خود مشکل داشته باشد

عوامل گسترده‌تر:
گزارش‌های درآمد می‌توانند اطلاعات زیادی درباره یک کسب و کار به شما بدهند، اما همه چیز را نمی‌گویند. قبل از خرید یا فروش سهام، باید نگاهی به برخی منابع اطلاعاتی دیگر نیز بیندازید.

تعداد حوزه‌هایی که می‌توانید بررسی کنید تقریباً نامحدود است. اما بسیاری از سرمایه‌گذاران با استفاده از رویکرد بالا به پایین (top-down approach) مسائل را ساده‌تر می‌کنند:

۱. با اقتصاد گسترده‌تر شروع کنید:
اقتصاد در حال رشد مزیت بزرگی برای کسب و کارها است، بنابراین اکثر سرمایه‌گذاران می‌خواهند روی کشورهایی که عملکرد خوبی دارند تمرکز کنند – و از کشورهایی که در رکود هستند اجتناب کنند.

۲. به بخش‌های خاص نگاه کنید:
حالا می‌توانید نگاهی به چگونگی عملکرد یک بخش به طور کلی در ماه‌ها و سال‌های آینده بیندازید. آیا اقدامات بانک مرکزی یا مقررات جدید می‌تواند به این صنعت آسیب برساند؟ یا فکر می‌کنید تقاضای مصرف‌کننده قرار است رشد کند؟

۳. شرکت را با رقبایش مقایسه کنید:
پس از تحلیل کلی بخش، باید بتوانید ایده‌ای از اینکه کدام شرکت‌ها بازیگران بزرگ هستند و کدام‌یک ممکن است عملکرد بهتر از میانگین داشته باشند، به دست آورید. استفاده از نسبت‌های پوشش داده شده در بالا می‌تواند در اینجا به خصوص مفید باشد و به شما امکان می‌دهد ببینید هر سهام در مقایسه با رقبای خود چگونه عمل می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید